اهمیت دستور زبان و لغات در یادگیری زبان انگلیسی
زبان انگلیسی به اندازه ای در جامعه امروز اهمیت پیدا کرده که فکر یادگیری آن به ذهن هر شخص جویای پیشرفتی خطور می کند. چند روز پیش در حال صحبت کردن با دوستی در زمینهی یادگیری یک زبان جدید بودم. از نظر او «دانستن حدود ۱۰۰۰ لغت و عبارت پرکاربرد، یک فرد را به تبحر نسبی در تسلط بر یک زبان جدید میرساند»! این دیدگاه به نظرم بسیار آشنا آمد. این دقیقا همان دیدگاهی است که عموم افراد حی و حاضر در این کرهی خاکی دارند.
پاسخ من به وی، دقیقا توصیهای بود که در کلاسهای جمعی زبان انگلیسی، به زبانآموزان میکردم: «لغت به مثابهی گِل، و دستور به مانند خشت است». این در واقع خلاصه ی مفیدی از جواب من است. هیچ فردی با گِل و سیمان نمیتواند خانه بسازد؛ صد البته هیچ عمارتی صرفا از خشت و آجر بنا نشده است. این دست از مثال ها در دنیای پیرامون ما فراوان است؛ با این حال، دوست عزیز مقاومت بی مثالی در پذیرش این عقیده داشت! البته من هم انتظار پذیرش را از همهی افراد ندارم؛ صرفا نگاهی دیگر بر یادگیری لغت و دستور را مطرح کردم.
پیشنهادی بر اساس تجربه و تخصص
اما از فردی که این متن را میخواند، انتظار میرود بیشتر در این زمینه تعمق کند. نظر من این است که قواعد و دستور، کارخانه های تولیدی مقصود ما هستند. برای تولید مقصود، یک فرد به لغت، که بار ورودی کارخانه است، نیاز دارد. مجموعهای از لغات وارد کارخانه ی قواعد و دستور میشوند و مقصود را بیان میکنند. بسیار دیده شده است افرادی که لغت را میدانند، اما توانایی ابراز کلام را ندارند؛ بسیاری از تحصیلکرده های امروزی «زبان تخصصی» را در دانشگاه گذرانده اند، اما نمیتوانند کلامی انگلیسی حرف بزنند. در مقابل افرادی که تازه یادگیری یک زبان جدید را آغاز کرده اند وجود دارند؛ قواعد را میدانند اما به دلیل دایره واژگان محدود، قاصر در بیان کامل منظور خود هستند.
همانطور که از بحث بالا نتیجه میشود، یادگیری هر زبان را باید در دو جهت پیش برد: افزایش دایره واژگان و شناخت قوانین حاکم بر لغات. هر دوی این عوامل باعث شیوایی کلام و روان بودن بیان میشوند.